فضای فلسفه ی سیاسی نظیر دیگر شاخه های حکمت عملی، مشتمل بر قضایای ارزشی و هنجاری است. تحلیل های شکاکانه نسبت به ماهیت قضایای هنجاری و ارزشی عده ای را به «معرفت ناگرایی» و روی کردی غیر شناخت گرایانه نسبت به حوزه ی فلسفه ی سیاسی کشانده است که بر اساس آن، گزاره های الزامی و ارزشی و اخلاقی مربوط به اندیشه ی سیاسی را از سنخ باور و تصدیق و معرفت ندانند. در مقاله ی حاضر، ضمن بررسی و نقد ادله ی مهم «معرفت ناگرایی سیاسی» به پی آمدها و نتایج این معرفت ناگرایی در قلمرو فلسفه ی سیاسی اشاره شده است. همچنین مقاله کوشیده است در فضای تفکر سیاسی اسلامی نیز از احتمال گرایش به «معرفت ناگرایی» بر اساس تحلیل ادراکات اعتباری و عدم امکان اقامه ی استدلال در قضایای هنجاری و ارزشی بحث نماید. از نتایج این تحقیق، اثبات این نکته است که وجود عدم توافق در پاره ای از داوری ها و گزاره های حوزه ی سیاست، هرگز دلیلی بر «معرفت ناگرایی» نخواهد بود، همچنان که نشان خواهد داد که دست کم برخی از داوری های ارزشی ما راجع به موضوعات سیاسی به «معتبر» و «نامعتبر» و «درست» و «نادرست» تقسیم می شوند و بسیاری از گزاره های حوزه ی سیاست استدلال پذیر است.
- بازدید: 3523
مرگ مهمترین مسئلة آدمی در طول تاریخ بوده و است. انسان فطرتا طالب بقا، حیات و آسایش است و از نابودی و فنا فراری و متنفر است. این مسئله و دیدگاهها و تحلیلهای متفاوت دربارة حقیقت و ماهیت مرگ و نیز هراس از مرگ و عوامل تقلیل وحشت مرگ تاثیری مستقیم در معناداری زندگی دارد. اینکه زندگی دارای ارزش زیستن است یا اینکه به هدفی پس از دنیا میانجامد و یا قابلیت بررسی کارکردها و نتایج را واجد است یا خیر، به معناداری یا بیمعنایی و پوچی زندگی منجر میگردد. دیدگاه دینی انسان را به تفکر در آفرینش و هدفمندی آن و نیز ایمان به معاد و اعتقاد به جاودانگی دعوت میکند. حیات طیبه و حیات معقول در ادامة حیات متصل و واحد دنیا و آخرت پیشنهادی قرآنی جهت معناداری است؛ تصحیح دیدگاه نسبت به مرگ و اعمال صالح و توجه به جلوههای زیبای حیات اخروی و عدم غفلت از عمومیت مرگ و مواجهه با مرگ از عواملی است که زندگی را از چالش بیمعنایی رها میسازد و آرامش و طمانینه و اشتیاق به باریابی به جوار رب را افزایش میدهد.
- بازدید: 3656
مسئله زبان دینی از جنبههای مختلفی همچون جنبه معناشناسانه قابل بررسی است. مسئله اساسی درباره معناشناسی زبان دین آن است که آیا میتوان و چگونه میتوان زبان و مفاهیم بهکاررفته درباره مخلوقات را بهنحو معنادار، حقیقی، ایجابی و صادق درباره خداوند بهکار برد؟ چگونه میتوان اوصاف منتزع از مخلوقات امکانی و بهطور عمده منطبق بر آنها را به خداوند نامتناهی واجب بسیط اسناد داد؟ در این نوشتار، با بررسی تطبیقی دیدگاه آکوئیناس و ابن سینا روشن میگردد که اگرچه اصل آنالوژی بهعنوان راهکاری برای حل مسئله زبان دینی به آکوئیناس منسوب است، وی این دیدگاه را از ابن سینا وام گرفته است. آکوئیناس با استفاده از آنالوژی اسنادی درونی، چنین اوصافی را بر خداوند حمل میکند. البته وی از دیگر اقسام آنالوژی، از جمله آنالوژی استعاری نیز بهره میبرد و برخی توصیفهای متون دینی درباره خداوند را با استفاده از آن توضیح میدهد، درحالیکه ابنسینا نیز با استفاده از کلّی مشکک - که چیزی جز آنالوژی اسنادی درونی نیست - بر این مسئله غلبه مییابد. همچنین او با استفاده از زبان تمثیل که همان آنالوژی استعاری در اصلاح آکوئیناس است، توصیفهای موجود در دین درباره خداوند و معاد را تبیین میکند. به نظر میرسد ابنسینا در تبیین مدعای خود، از قدمت و دقت بیشتری برخوردار است.
- بازدید: 3583
نقد گادامر بر روشگرایی یکی از آموزههای اساسی هرمنوتیک فلسفی اوست. گادامر حقیقت را فراتر از آن میداند که بتوان با اتخاذ روش به تمام آن رسید. وی انحصار حقیقت در فرآیندهای روشمند را نقد میکند اما لزوم کار روشمند را نفی نمیکند. در این مقاله ریشههای روشگرایی در یونان باستان و دوران جدید و تقریر گادامر از اندیشههای فرا روشی فیلسوفان یونان بررسی میشود و نقد پدیدارشناسانه گادامر بر سوبژکتیویسم دکارتی و معرفت شناسی کانتی و روشگرایی هرمنوتیک کلاسیک از جمله جدا انگاری سوژه و ابژه و ناکامی روشگرایی در رسیدن به اهداف علمی و ناتوانی در رسیدن به تمام حقیقت و تناقض درونی آن بیان میگردد.
گادامر تلقی غلط از منطق و عدم شناخت محدودیتها و مرزهای توانمندی آن را یکی از علل پیدایش پندارهای نادرست درباره روش و انتظارات نا بهجا از روشگرایی، از جمله توان حصول حقیقت، میداند و در نقد آن، به سراغ ریشههای یونانی روشگرایی رفته و تفاوت منطق علمی و منطق حِکمی را در تقابل اندیشههای دیونیزیوسی و آپولونی میان فیلسوفان رواقی و پیروان آکادمی قدیم بررسی مینماید تا اثبات کند که توقع دستیابی به حقیقت با توسل به روشگرایی، اندیشهای نوظهور و دارای ایرادات مبنایی است. گادامر اندیشه فرا روشی و عقلانیت هرمنوتیک را به عنوان جایگزین روشگرایی و عقلانیت متدیک معرفی میکند و توجه به دیالکتیک، حکمت عملی، بلاغت و امتزاج افقها را راهکار رسیدن به بخشهایی از حقیقت میداند که فراسوی روشگرایی قرار دارد.
- بازدید: 3403
در برخی مکتوبات مربوط به اندیشه سیاسی اسلامی، به ویژه در مکتوبات حوزههای علمیه، شاهد تداول و رواج ترکیبهای «حکمت سیاسی متعالیه»، «سیاست متعالیه» و مانند آن هستیم که نمایانگر توجه به حکمت متعالیه و فلسفه صدرایی در فضای تفکر و دانش سیاسی است. نگارنده معتقد است برقراری نسبت میان حکمت متعالیه و عرصۀ سیاست، با برخی سوءتفسیرها همراه است. مقالۀ حاضر در گام نخست میکوشد تفسیر ناصواب از این ارتباط را با ذکر نمونههایی آشکار سازد و در گام دوم تقریرهایی از ظرفیت حکمت متعالیه برای ایفای نقش در حریم سیاست عرضه کند. در این نوشتار روشن میشود که، برخلاف تصور عدّهای، بین اصول فلسفی و رهاوردهای حکمت متعالیه در حکمت نظری و مباحث هستیشناختی و مباحث دانشی و فلسفیِ حوزۀ سیاست رابطۀ تولیدی و زایندگی وجود ندارد و نمیتوان از این رهاوردهای فلسفی نتایج سیاسی گرفت و فلسفه سیاسی اسلامی را تطبیق این اصول فلسفی بر مسائل سیاسی دانست.
- بازدید: 3586
جدیدترین مطالب
- علوم انسانی اسلامی در برزخ سنت و مدرنیته گیر افتاده است
- حرکت جهادی حماس، سه رهاورد بزرگ برای فلسطین داشت
- محور مقاومت و ضرورت اندیشیدن به دوران پساپیروزی
- ضرورت بازپس گیری شأن تأثیرگذار حوزه های علمیه
- متن کامل سخنرانی رئیس دفتر تبلیغات اسلامی در همایش بین المللی مهدویت و انتظار در اندیشه حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی(ره)
- تأمل انتقادی بر اقتدارگرایی تمدنی و دفاعیهای از رویکرد فرهنگ گرایانه به تمدن نوین اسلامی
- تأثیر مکتب فقهی امام خمینی بر فقه سیاسی شیعه