پایگاه اطلاع رسانی استاد احمد واعظی

نشست قهرمان بدون مرز؛ نکوداشت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی

0

در انسان شناسی اسلامی بین شاکله و فطرت فرق قائل هستیم و از آیه شریفه که می فرماید «کلٌ یعمل علی شاکلته» معلوم می‌شود که شاکله و شخصیت هر فرد متفاوت است و منظومه‌ی علائق، سلایق، انتظارات، جهت گیری‌ها، باور داشت‌ها و نگرش‌هایی که عواطف، احساسات و اموری که شاکله شخصیتی افراد را می سازد، وجه تمایز انسان هاست. کلیت شاکله یکسان نیست؛ یعنی دو شخصی که کل شاکله شان یکسان باشد، پیدا نمی‌شود. انقلاب اسلامی به اعتقاد بنده یک بعد سلبی و یک بعد ایجابی دارد…

بسم الله الرحمن الرحیم

و الصلاه و السلام علی سیدنا محمد(ص) و آله الطیبین الطاهرین المعصومین(س)

دقایقی که توفیق بود بنده حضور پیدا کردم در این جمع فرهیخته الحمدلله از اظهار نظر عزیزان استفاده کردیم. چند نکته را که به نظرم می رسد عرض می کنم.

این پدیده عظیم اجتماعی که بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی اتفاق افتاد، از چند جهت مسأله قابل بررسی است.

  1. وجه انسان شناسی: در انسان شناسی اسلامی بین شاکله و فطرت فرق قائل هستیم و از آیه شریفه که می فرماید «کلٌ یعمل علی شاکلته» معلوم می‌شود که شاکله و شخصیت هر فرد متفاوت است و منظومه‌ی علائق، سلایق، انتظارات، جهت گیری‌ها، باور داشت‌ها و نگرش‌هایی که عواطف، احساسات و اموری که شاکله شخصیتی افراد را می سازد، وجه تمایز انسان هاست. کلیت شاکله یکسان نیست؛ یعنی دو شخصی که کل شاکله شان یکسان باشد، پیدا نمی‌شود اما آدمیان یک وجوه اشتراکی دارند که به فطرت باز می گردد. فطرت چه در بعد اخلاقی و چه در بعد الهی به طبیعت مشترک انسانی باز می گردد و یک امر مشترک بین انسان هاست. از این منظر حادثه شهادت سردار نوعی برانگیختگی فطرت انسانی می باشد. حادثه شهادت ایشان و حضور موج عظیم انسانی ظهور و بروز یک سری عواطف مثبت نسبت به پاکی، صداقت، وفا، ایثار و فداکاری و همچنین بروز بغض، خشم و نفرت نسبت به پلیدی، ناجوانمردی و دشمنی بود. چطور قاطبه‌ای ]از ملت[ به این عظمت به یکباره عواطف و احساس بروز می دهند؟ غیر از عصاره فطرت و بر انگیخته شدن فطرت چیز دیگری نیست. این شهادت به یکباره جهات فطری در آن موج عظیم انسانی را برانگیخت و بیدار کرد. البته فوران عواطف مثبت، این عصاره فطرت و برانگیختگی فطری به بعد معرفتی باز می گردد. معرفتی که جامعه ما آرام آرام نسبت به این شخصیت پیدا کرد و باورش کرد، زیرا نخبگان و برجستگان گاهی از این اقبال برخوردارند که جامعه عصر و زمانه شان نسبت به ابعاد شخصیتی این فرد نخبه و فرد برجسته معرفت پیدا می کند و گاهی از این اقبال برخوردار نیستند. شهید سلیمانی از آن دسته افرادی بود که جامعه ما نسبت به او معرفت پیدا کرد، آرام آرام این معرفت در اذهان نهادینه شد و جامعه به فداکاری، ایثار و تلاشی که ایشان برای دفاع از کشور و برقراری امنیت انجام داد، باور و معرفت داشت لهذا حادثه شهادت آن هم به شکل ناجوانمردانه اینطور برانگیختگی فطری را ایجاد کرد.
  2. تحلیل این پدیده اجتماعی در ابعاد مختلف: در این مبحث، روی سخنم بیشتر به پس از شهادت ایشان است و نمی خواهم مسأله پدیده اجتماعی را که احتیاج به تحلیل و مباحثه و بررسی دارد باز کنم. شهید سلیمانی می تواند در قالب یک ذخیره فرهنگی برای ما ایفای نقش کند. درباره ی بسط و گسترش فرهنگ و این که اگر بخواهیم فرهنگ متمایزی را برای نسل های بعدی خود زنده و پویا نگه داریم، تبعاً یکی از راهبردهای اصلی برجسته سازی انتقال نسلی آن مواریث فرهنگی است. عناصر اصلی فرهنگ ساز در جامعه ما مانند نقشی که امام حسین(ع)، کربلا و عاشورا دارد که یک میراث فرهنگی غنی است و نسل به نسل مسأله شهادت طلبی و ایثار رواج دارد و این دانشگاه کربلا که انحاء درس ها و سنبل های شخصیتی را در آن شاهد هستیم و مادام نسل به نسل انسان می سازد. شهید سلیمانی هم می‌تواند یک ذخیره فرهنگی برای ما باشد و بسیار برای ما مهم است که این ذخیره را چگونه حفظ و استحصال کنیم. برخی ناشی گری ها، بد سلیقگی ها و ندانم کاری ها می تواند مانع از استحصال این ذخیره فرهنگی باشد. اگر درست کار شود و از این ذخیره استفاده شود و برای نسل معاصر و نسل های بعدی الگویی را داریم که می توانیم بگوییم اگر در عاشورا ابالفضل العباس(ع)، علی اکبر(ع) و فلان صحابی ابا عبدالله بود، در زمانه خود ما هم می توانید مشاهده کنید و ببینید کسی که اینگونه زیست و اینگونه خدوم و خالص بود. اینها ذخیره فرهنگی است و باید حفظ کنیم و پاس بداریم و بتوانیم پس از شهادت ایشان از این ذخیره برای فرهنگ سازی استفاده کنیم.

انقلاب اسلامی به اعتقاد بنده یک بعد سلبی و یک بعد ایجابی دارد. بعد سلبی انقلاب اسلامی در تقابل با دشمنان انقلاب خود را نشان می دهد و اینکه دشمنانی شب و روز در تلاش برای اضمحلال، تحریف و تغییر هویت انقلاب هستند. نظام ما در این بعد سلبی و تقابل، راهبرد کلانی دارد و آن بازدارندگی فعال است. این راهبرد، کلان است، چون انقلاب اسلامی در هویت خود یک نهضت صرفاً شورش گر بر علیه ظلم، استبداد و امپریالیزم نبود، بلکه شعارهای ایجابی و تمدنی و سازندگی داشت. جامعه مطلوب اسلامی ساختن، پی ریزی امور امت اسلامی و تمدن نوین اسلامی جانب ایجابی انقلاب اسلامی هستند. جانب سلبی آن مقابله با استکبار، استبداد و دشمنان ارزش های الهی و انسانی است. بنابراین انقلاب اسلامی یک راهبرد در بعد سلبی و یک راهبرد در بعد ایجابی نیاز دارد. در بعد ایجابی راهبرد نظام اسلامی، پیشرفت متوازن است و در بعد سلبی راهبرد، بازدارندگی فعال مقابل دشمنان است. این بازدارندگی فعال تنها در بعد نظامی نیست. در جریان مبارزات و شهادت حاج قاسم سلیمانی مصداق عینی بازدارندگی فعال را مشاهده کردید. در مقابل بازدارندگی فعال یکی از راهبردها، راهبرد جنگ یا تسلیم است. اما راهبرد ما بازدارندگی فعال بود یعنی عمل کردند، عمل کردیم. منتهی نه اینکه ورود در جنگ تمام عیار کنیم. جوری عمل کردیم که آنها اقدام بعدی را انجام ندادند. در هر دوی جانب ایجابی و سلبی انقلاب اسلامی، چه در راهبرد بازدارندگی فعال و چه در راهبرد پیشرفت متوازن، به افرادی چون شهید قاسم سلیمانی احتیاج داریم. در زمان پس از شهادت ایشان زمانی که می گوییم بازدارندگی فعال، این بازدارندگی فعال تنها به بعد نظامی باز نمی گردد. باید به لحاظ روحی، روانی، فرهنگی و به لحاظ جهات مختلفی که به آن وجوه روانی، فرهنگی و مناسباتی جامعه مان بر می‌گردد، این بازدارندگی فعال را داشته باشیم. اگر ما یک جامعه قدرتمند به لحاظ روحی و روانی و فرهنگی داشته باشیم برای دشمن بازدارنده است. در اینجا شخصیت شهید سلیمانی و استحصال این شخصیت و ارائه این شخصیت برای نسل های جوان و آتی ما می تواند در این بعد کارساز باشد.

در بعد ایجابی و راهبرد پیشرفت متوازن هم، ما به حاج قاسم سلیمانی احتیاج داریم. زمانی که می گوییم پیشرفت متوازن بدان معناست که جامعه صرفاً با افزایش قدرت نظامی یا رشد اقتصادی یک جامعه مطلوب محسوب نمی شود. پیشرفت باید پیشرفت متوازن باشد. پیشرفت متوازن یعنی باید در ساحت اخلاق و معنویت، فرهنگی، علم، اقتصاد، سیاست و ساحت های مختلف به پیشرفت برسیم. شخصیت حاج قاسم سلیمانی می تواند برای مدیران، نظامیان و هر فردی که دل در گرو آرمان های ایجابی انقلاب اسلامی دارد می تواند الگو باشد. این شخصیت، شخصیتی است که احتیاج به بازخوانی دارد. مدیران، نظامیان، مسئولین، کارگزاران و جوانان ما باید ببینند چه شد که یک فرد برخواسته از طبقات ضعیف جامعه چنین آرام آرام رشد کرد، کمال یافت، درخشید و چنین جان ها را تسخیر کرد. اگر قاسم سلیمانی آن ثبوت را نداشت هرگز این اثبات محقق نمی شد چون آن باطن، خلوص، ایثار، ارتباط با خدا و آن از خودگذشتگی را داشت خدا مرگش و شهادتش را چنین درخشان و اثر بخش و اثر گذار قرار داد.

إن شاء الله خداوند علو درجات برای روح این شهید بزرگوار قرار دهد و ما را در شناخت، پیروی، همانند او شدن و درس گرفتن از ابعاد شخصیتی ایشان موفق دارد. اجابت دعوت مؤمنین کردیم عذر خواهی می کنم که مصدع اوقات شریف شما شدم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

مطالب مرتبط