پایگاه اطلاع رسانی استاد احمد واعظی

نظریه علم اسلامی و کاربست آن در نظام آموزش و پرورش

0

یکی از ملاحظات ضروری در نظام آموزشی چه حوزوی، چه آموزش و پرورش و چه در نظام دانشگاهی این است که جامعه علمی، نظام آموزشی و جوانان ما مطلع شوند که بسیاری از این برداشت ها، تحلیل ها و تبیین ها، علمی به معنای دقیق کلمه نیست بلکه فرآروی از علم است. طبعاً در فضای دبیرستان، دبستان و فضای آموزش و پرورش انتظار تولید دانش نمی رود اما این حقیقت را باید در نظر گرفت که زیر ساخت روحیه ی علمی، کاوشگری و ارزش بودن علم و دانش در سنین کودکی و محیط های آموزش و پرورش حاصل می شود.

بسم الله الرحمن الرحیم

و الصلاه و السلام علی سیدنا محمد(ص) و آله الطیبین الطاهرین المعصومین(س)

خدمت اساتید بزرگوار حوزه و دانشگاه مسئولین محترم آموزش و پرورش که در این مکان شرف حضور دارند، خیر مقدم عرض می کنم. تشکر می کنم از تمامی دست اندرکاران این همایش علمی مهم، بویژه حضرت آیت الله اعرافی که قبول زحمت کردند و بر این همایش اشراف داشتند و تشریف آوردند و تمامی افرادی که در این کمیسیون ها و جلسات از زحمات علمی آنها بهره مند شویم. امیدواریم که این تعامل جدی میان حوزه، دانشگاه و آموزش و پروش إن شاء الله مستمر باشد و شاهد ثمرات خوبی در این زمینه باشیم.

بسیار فشرده و مختصر نکاتی را عرض می کنم. زمانیکه می گوییم علم دینی یا نظریه علم دینی و یا نظریه پردازی درباره ی علم دینی، به دو جنس مطالعه و نظریه پردازی اشاره داریم. در جنس اول که از جنس مباحث دوم (second order) است، از یک منظر بالاتر به ارتباطات و نسب میان علم و دین نگاه می شود و به پرسش هایی نظیر نسبت میان علم و دین، قلمروشناسی و ظرفیت شناسی معرفتی علم و دین، چگونگی تعامل میان علم و دین توجه می شود و انحاء نسب، ظرفیت های ارتباطی، نحوه تعاملات و تأثیر گذاری این دو حوزه را بررسی می کنیم. نظریه ی جامع علم دینی در این ساحت باید بتواند ابهامات، پرسش ها و مسائلی از این دست را پاسخ دهد و شخصی که در این حوزه نظریه پردازی و نظریه ای در رابطه با علم دینی عرضه می کند، به این گونه پرسش ها پاسخ می دهد.

ساحت دوم علم دینی، جنس مباحث درجه اول را دارد و از جنس تولید علم و دانش است. زمانیکه می گوییم علم دینی، به دانش برآمده ی از اصول، مبانی، ارزش ها و منابع دینی اشاره داریم. برای مثال وقتی گفته می شود علوم انسانی اسلامی یعنی تولید علم انسانی مبتنی بر اصول، مبانی، ارزش ها و منابع دینی. بنابراین علم دینی در این تلقی و کاربست دوم، دانش درجه ی اول تولید می کند. با این مقدمه بنده وارد بحث کاربست علم دینی در نظام آموزش و پرورش کشور می شوم.

در پاسخ به این پرسش که نظریه ی علم دینی چه کاربستی در نظام آموزش و پرورش کشور خواهد داشت، باید گفت به هر دو ساحت توجه داریم. باید بحث شود که چگونه تنقیح درست رابطه علم و دین، تفسیر معقول و موجه از نسبت میان علم و دین و تعاملات علم و دین، در نظام آموزش و پرورش نشان داده شود؟ خروجی ساحت اول بحث که ساحت درجه دوم است عبارت است از ارائه تفسیر معقول، موجه، مستند از نسبت میان علم و دین، قلمروشناسی و ظرفیت شناسی و القاء این تفسیر درست از نسبت علم و دین در بدنه ی آموزش و پرورش کشور، چه درمتون آموزشی، چه در پرورش نسل و چه در برنامه ریزی آموزشی، می باشد. همچنان که ساحت دوم بحث علم دینی یعنی تولید دانش انسانی اسلامی یا استمداد موجه از داده های معرفتی دین در محتوای دانشی باید خود را در نظام آموزشی کشور در محتوا و متون آموزشی و جهت گیری ها و برنامه ها نشان دهد. در اینجا چند ملاحظات اصلی وجود دارد که ذکر می کنم. ملاحظه ی اول، پرهیز از نگاه و انتظار حداکثری از دین در حوزه ی علم می باشد. ما با پاره ای تفسیرهای ناموجه و حداکثری از مسئله علم دینی مواجه هستیم که می خواهد تمامی بخش های علم را از منابع دینی بدست آورد. مثلاً فیزیک اسلامی، شیمی اسلامی، ریاضی اسلامی و تمامی علوم را اسلامی در نظر می گیرد و تفسیری که از اسلامی می کند این است که به روش اجتهادی از منابع نقلی دین یعنی کتاب و سنت علم تولید شود و بر فرض از کتاب و سنت فیزیک، کیهان شناسی، منکوب و طرد و کاربست عقل در حوزه ی دانش منفی شود، یک آفت است و به پاره ای از سوء تفاهم ها در زمینه ی علم دینی دامن می زند و اگر در جامعه ی علمی نسبت به علم دینی مقاومت، طرد و انکاری وجود دارد بخشی از آن به پاره ای سوء تفسیرها از علم دینی باز می گردد. بنابراین این یک ملاحظه است که باید در نظر داشته باشیم. زمانی که سخن از علم دینی می شود چه در ساحت اول و مباحث درجه دوم و چه در ساحت مباحث درجه اول علم، عقل، تجربه و استمداد از این نعم خدادادی در زمینه ی کسب معرفت را به رسمیت می شناسیم و عنصر دینی در علم به معنای طرد، انکار و منکوب کردن این نعم الهی یعنی عقل تجربی و نظری نمی باشد.

نکته ی دوم، واقعیت این است که امروزه برخی از شاخه های دانشی مثل علوم شناختی، زیست شناسی، کیهان شناسی و فیزیک این ظرفیت را دارند که با استمداد از پاره ای مبانی و گزاره های متافیزیکی و فلسفی الحادی، مادی و طبیعت گرایانه، دست مایه ی تبیین های الحادی را از جهان، پیدایش هستی و کائنات، مقوله ی انسان شناسی، تحلیل کاملاً مادی و طبیعت گرایانه از انسان، انکار معاد و حیات پس از مرگ و امثالهم را داشته باشند. درعالم چنین است که جریانات و صاحبان اندیشه ای با استمداد از پاره ای داده های علمی و تجربی که در این علوم فراهم می شود و ضمیمه کردن مقدمات الحادی و مبانی متافیزیکی طبیعت گرایانه و الحادی در فضای عمومی جامعه، الحاد و ماده باوری را تحکیم و تقویت می کند. یکی از ملاحظات ضروری در نظام آموزشی چه حوزوی، چه آموزش و پرورش و چه در نظام دانشگاهی این است که جامعه علمی، نظام آموزشی و جوانان ما مطلع شوند که بسیاری از این برداشت ها، تحلیل ها و تبیین ها، علمی به معنای دقیق کلمه نیست بلکه فرآروی از علم است. در واقع علم داده هایی را به دست می دهد، امور و داده های غیر علمی ضمیمه آن می شود تا چنین تبیین هایی شکل گیرد و به شدت نیازمند آگاهی بخشی هستیم. زیرا یکی از تابلوهایی که معمولاً ملحدین و عده ای که چنین سوء استفاده هایی را از فضای علمی دارند این است که آورده ی خود را به عنوان آورده ی علم و به صورت علمی منعکس می کنند در حالی که ترکیبی از داده های علمی و فرآروی از حوزه علم و ضمیمه کردن مباحث متافیزیکی و فلسفه ی الحادی است. بنابراین این تبیین باید صورت بگیرد. از همین جا به ملاحظه سوم منتقل می شوم.

بنده با صراحت عرض می کنم جامعه و عناصر علمی متدین چه در حوزه و چه در دانشگاه، متأسفانه خطری که از ناحیه سوء استفاده از برخی شاخه های علمی برای ترویج الحاد و ترویج مقابله ی با باورداشت های الهی، هستی شناسی الهی و انسان شناسی الهی صورت می گیرد، جدی نگرفته اند. این نکته را قبول دارم که در حوزه های علمیه عده ای از فضلا بخشی از وقت خود را به این گونه مطالعات اختصاص می دهند، اما عزیزان باید توجه داشته باشیم اختصاص دادن بخشی از وقت و هزینه کرد زمانی بخشی از روزگار علمی در این مسائل کفایت نمی کند. به جای اختصاص دادن بخشی از وقت خود، نیازمند متخصصین جدی در این زمینه هستیم و در حوزه های علمی عده ای از فضلا، افراد مستعد و علاقه مند باید به طور جدی و رسمی مثلاً فیزیکدان و زیست شناس شوند، در علوم شناختی ورود کنند و یا یک فیلسوف نفس شوند. افرادی داریم که اکنون نیز در جمع حاضر نشسته اند، بخشی از وقت خود را philosophy of mind کار کرده اند و مطالعاتی در زمینه فلسفه نفس دارند، اما نیاز به فیلسوف رسمی فلسفه نفس است تا بتواند با پیامدهای اعتقادی و کلامی علوم شناختی به طور فنی و علمی، با ادبیات کاملاً تخصصی مقابله کند. کما اینکه بتوانند در حوزه ی کیهان شناسی و زیست شناسی به تحلیل های برآمده ی از این شاخه های علمی برای الحادی از هستی، پیدایش حیات، نفی خلقت، نفی تجرد نفس و نفی وجود خداوند، با زبان علمی محض و از همان دریچه ای که ملحدین و افرادی که نگرش هایی دارند، پاسخ دهد. این یک هشدار باش جدی برای حوزه های علمی است اما بنده عرض می کنم در محیط های حوزوی این امر جدی گرفته نشده است.

بحث بعدی اینکه متأسفانه در فضای عمومی کشور و محیط های علمی و آموزشی با پدیده شومی به نام خود آزاری فرهنگی، خود کم بینی علمی و خود تحقیر کنندگی روبرو هستیم. با جماعتی خصوصاً در فضای مجازی روبرو هستیم که گویی از تحقیر هویت ملی، خود آزاری فرهنگی و خود تحقیر کنندگی لذت می برند و روح یأس و نا امیدی از پیشرفت و ترقی کشور و اصلاح امور را در ساحت های مختلف جامعه گسترش می دهند و بالطبع در نظام آموزش و پرورش، محیط های حوزوی و دانشگاهی تأثیر می گذارند. یکی از کارهای جدی چه در حوزه ها، چه نظام آموزش و پرورش و چه در دانشگاه ها مقابله ی جدی و اساسی با این پدیده ی شوم است. حالت خود باوری، خود اتکائی، اعتماد به نفس و مسائل اینچنینی که با حالت تحقیر شدگی، تضعیف و پمپاژ روحی، مقابله می کند نیاز عاجل و ضروری است که اولیای امور آموزش و پرورش و افراد متعهد در محیط های دانشگاهی و حوزوی باید به آن بپردازند و با سد عظیم در مقابل پیشرفت و احساس تحقیر در برابر فضاهای معرفتی و تمدن های دیگر، مقابله کنند.

ملاحظه آخر این است که درباره ی مقوله ی تولید دانش چه علوم انسانی اسلامی، چه دانش های علوم طبیعی در شاخه های مختلف، مشخص در سطوح عالی و پس از یک تجربه گرانقدر در حوزه ی مطالعات و بررسی های علمی و پژوهش ها، موفق می گردد که تولید دانش کند. طبعاً در فضای دبیرستان و دبستان و فضای آموزش و پرورش انتظار تولید دانش نمی رود اما این حقیقت را باید در نظر گرفت که زیر ساخت روحیه ی علمی، کاوشگری و ارزش بودن علم و دانش در سنین کودکی و محیط های آموزش و پرورش حاصل می شود. این نظام آموزش است که می تواند روحیه خلاقیت، حل مسئله، اعتماد به نفس و خودباوری در قبال حل مسئله را به دانش آموز القا کند. اگر ساخت و بافت آموزش و پرورش تأکید بر محفوظات به بجای تأکید بر خلاقیت، تأکید بر انباشت معلومات به جای تلاش برای حل مسئله و بالا بردن قابلیت های همکاری جمعی و تأکید بر فردگرایی باشد، نمی تواند مسئله رشد علمی و تولید دانش که باید در سطوح بالا اتفاق بیافتد را رقم بزند و جهت گیری آن نادرست است.

امیدواریم که إن شاء الله این همایش و مباحثی که در کمیسیون ها اتفاق می افتد، سرمایه ی خوبی برای ارتقاء نظام آموزشی در حوزه ها و سطح آموزش و پرورش باشد. بسیار عذر خواهی می کنم که مصدع شدم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

مطالب مرتبط