اهداف و رسالتهای پژوهش حوزوی
بسم الله الرحمن الرحیم
و الصلاه و السلام علی سیدنا محمد(ص) و آله الطیبین الطاهرین المعصومین(ع)
در آغاز سخن خسته نباشید عرض میکنم خدمت تمام عزیزانی که دست اندرکار این نمایشگاه بودند و دستاوردهای پژوهشی دفتر را به نمایش گذاشتند. همانطور که عزیزان بازدید کننده میدانند، بخش معظم تولیدات پژوهشی دفتر تبلیغات، در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی انجام میگیرد اما به این معنا نیست که تمام پژوهش دفتر منحصر در آنجا باشد.
فرصت را مغتنم میشمارم تا بحثی را شرح دهم. امروز راجع به مسئله پژوهش حوزوی به طور عام، داوری ها و قضاوت هایی صورت می گیرد. این قضاوت ها از یک منطق یا منظر مشترک، برخوردار نیست.
طبعاً افراد بر اساس جهاتی که در نظر خود اولویت یا معیار دارد، داوری و قضاوت میکنند. به طور مثال به بعضی از این داوریها اشاره میکنم؛ برای برخی احیاء تراث علمی و چاپ منقح و صحیح آثار علمی بزرگان،که باعث افتخار و مباهات علمی ما در جهان تشیع و اسلام است، به عنوان برجستهترین کارهای دفتر تلقی میشود. برخی از این منظر نگاه می کنند و از دفتر تبلیغات اسلامی تحسین، تمجید و تقدیر میکنند؛ حقیقتاً یکی از امتیازات دفتر تبلیغات اسلامی داشتن نیروهای بسیار کارآمد در زمینهی احیاء تراث علمی ماست. بالعکس عدهای قائلند که این کار خاصی نیست، اصلاً کار پژوهشی نیست،کار پژوهشی باید سمت و سوی دیگری داشته باشد. یعنی آنقدر دیدگاه ها متفاوت است که از منظر برخی به عنوان برجستهترین کارهای دفتر شمرده میشود و در یک نگاه کار پژوهشی به این معنا نیست.
برای برخی پرداختن به نیازهای نظام و یافتن راه حل برای مشاکلی که نظام اسلامی با آن روبرو است و همچنین نیازهای بالفعل نظام و جامعه اسلامی است، به عنوان معیار و شاخص در نظر گرفته میشود. و هرگونه تلاش پژوهشیِ حوزوی غیر از این مسیر را کج روی تلقی و بیان میکنند که پژوهش حوزوی تماماٌ باید به سمت تأمین نیازهای نظام اسلامی برود.
یک نگاه، از منظر دیگری وجود دارد که بر اساس آن، به حوزهی دیگری از فعالیت های پژوهشی اولویت قائل می شود. مثلاً در نظر برخی افراد سنجه و شاخص پژوهشهای موفق در درگیر شدن با مسائل جهانی و آنچه که روشن فکری جهانی با آن روبرو است، می باشد یعنی در جهان اسلام، با نواندیشی جهان اسلام در رابطه با جهان غرب، با آخرین دست آوردهای فلسفی و فکری جهان غرب، درگیر شود. در واقع در امر پژوهش حوزه ای را موفق میدانند که در تراز دغدغههای جهانی قرار بگیرد.
پس معیارها با هم فرق می کند. برای برخی معیار و شاخص، دغدغههای نظام، برخی دیگر دغدغه های جهان و روشن فکری جهان و دیگری احیاء تراث علمی است و برای عدهای شاخصهای دیگر مطرح است که در نتیجه منطق مشترکی برای داوری وجود ندارد. قضاوت و داوری منصفانه در مورد پژوهش حوزوی در یک مرکز خاص یا برای کلیت پژوهش حوزوی، این است که بررسی کنیم اهداف و غایات تشکیل آن مرکز پژوهشی چیست؟ نظر بنده راجع به خصوص دفتر تبلیغات اسلامی میباشد. پژوهش در دفتر تبلیغات هفت هدف و رسالت خاص را دنبال می کند که این هفت مورد انشاء شخص بنده نیست بلکه به مرور زمان به شکل عینی و واقعی و در طی بیش از سی سال جزء اهداف و رسالتهای دفتر تبلیغات اسلامی قرار گرفته است که به طور مختصر بیان میکنم. البته این ترتیب به لحاظ اهمیت نیست. مثلاً ممکن است هدف ششم یا چهارم به لحاظ اهمیت بالاتر از اهداف دیگر باشد.
هدف اول: توانمند سازی علوم اسلامی؛ مسئلهی علوم اسلامی و کمک کردن به رشد، ارتقاء و توانمندی علوم اسلامی، مسئلهی کوچکی نیست و امر خطیری است. اگر منشور روحانیت حضرت امام(ره) را ملاحظه بفرمایید که در آخرین سال حیاتشان نوشتند، در صفحات آغازین آن زمانی که از علمای بزرگ تحسین و تمجید میکنند، چه نقشی را برجسته میکنند؟ سهمی که علمای راستین و بزرگ ما برای انتقال، حفظ و صیانت شاخههای اساسی علوم و معارف اسلامی برعهده گرفتند. در نتیجه یکی از رسالتهای بنیادین حوزههای علمیه، حفظ، صیانت و ارتقاء شاخههای مختلف علوم اسلامی است. لهذا یکی از رسالتهای ما توانمندسازی و صیانت از علوم اسلامی است که بخشهای مختلف تحقیقات اصلی، فقهی، تفسیری و حتی احیاء تراث نیز در این ردیف تلقی میشود.
هدف دوم: بحث پرداختن به مسائل مستحدثهی فقهی است. که در عمل جزء رسالتهای ما قرار گرفته است. پژوهشکده فقه و حقوق دفتر تبلیغات اسلامی، محور معظم آثاری که در طول سالیان تولید کرده، مسائل مستحدثه میباشد. آثار فقهی که در کشور توسط پژوهشکدههای ما به عنوان آثار جدیای هم به لحاظ موضوع شناسی و هم به لحاظ حکم شناسی دارای طراوت بوده و تولید میشود به مسائل مستحدثه میپردازد.
هدف سوم: پرداختن به مسائل فکری نو و رویکردهای نوگرایانه در جهان اسلام و غرب میباشد. بخشی از آثاری که در دفتر تبلیغات اسلامی بویژه در پژوهشکدهی فلسفه و کلام یا در پژوهشکده اندیشه سیاسی تولید میشود، به عنوان یک سری بحثهای تطبیقی و مناظر به جریانات فکری روز است. به عبارتی دیگر نوعی آگاهی بخشی، تعامل علمی و حالت بحثهای نقد تطبیقی نسبت به فضاهای فکری نو در جهان اسلام و غرب است، که عملاً جزء رسالتهای ما قرار گرفته است.
هدف چهارم: مبارزهی فکری با فرق انحرافی و مرزبانی اعتقادی از مکتب است. در واقع بخشی از تولیدات پژوهشی ما پاسخ به شبهات است. بخشی دیگر صیانت از مکتب در مقابل جریانات انحرافی که اصالتهای مکتب ما را مورد نِقاش قرار میدهد. یعنی از پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآنی گرفته تا فلسفه و کلام و بخشهای دیگر، این جهت را دنبال میکنند، که بعضی از تولیدات، شبهاتی که در آن زمینه وجود دارد را پاسخ میدهد. در واقع مرزبانی اعتقادی کند.
هدف پنجم: پرداختن به نیازهای نظام اسلامی است. برخی از پژوهشگاههای دفتر تبلیغات اسلامی، معطوف به آن هستند که امروزه مورد نیاز نظام اند. در واقع مسائلی که نظام با آن درگیر است، نیز بخشی از تولیدات ماست.
هدف ششم: تقویت و تثبیت نگاه تمدنی به دین است که در سالهای اخیر جزء رسالتها و وظایف ما بوده است. در مشهد، پژوهشکدهای که در رابطه با اسلام تمدنی است را داریم یا مرکز مطالعات اجتماعی که رویکرد تمدنی را دنبال میکند. در همین نمایشگاه نیز ۵ -۶ اثر در دست انتشار دارند که در نمایشگاه حاضر نشد اما جزء بخشهایی است که از رسالتهای ما به حساب میآید.
هدف هفتم: تولید دانش انسانی اسلامی است. که این هدف نیز جزء رسالتها و وظایف ما است.
پیامی که این مجموعهی هفت گانه رسالتها در پی دارد این است که اگر فردی به صورت تک بُعدی و با برجسته کردن یک محور بخواهد قضاوت کند (برای مثال عنوان کند؛ پژوهشهای دفتر تبلیغات به دلیل اینکه به تأمین نیازهای نظام ربطی ندارد، بی فایده است)، در واقع نشناختن رسالتهای یک مجموعه است.
پژوهشهای حوزوی به معنای عام، مجموعهای از رسالتها را بر عهده دارد و مانند بعضی از مراکز پژوهشی که برای هدفی خاص و محدود تأسیس میشوند و یک جهتگیری خاص دارند، نیست. کراراً با افرادی برخورد داشتهام که میگفتند با توجه به نیازهای فرهنگی و تبلیغی در سطح کشور، اصولاً چه نیازی به انجام پژوهش و ایجاد پژوهشگاه است؟!
در پاسخ عرض میکنم که حوزه بما هو حوزه، مجموعهای از رسالتها و وظایف را بر دوش دارد. نگرش جامع نگر اقتضا میکند که ببینیم امروزه چه رسالتهایی بر دوش حوزات علمیه است و متناسب با آن داوری کنیم. لهذا شخصی که اندکی به رسالتهای امروزه حوزه، مشرف باشد، هیچ کدام از این فعالیتها را سبک نمی شمارد و تحقیر آمیز نمیپندارد. خیلی مهم است زمانی که میخواهیم در مقام داوری و قضاوت قرار بگیریم، مستوای منطق داوری خود را بالا ببریم، جامع نگر باشیم و متناسب با مسئولیتهای مراکز پژوهشی که بر ایشان تعریف شده است، این داوری را صورت دهیم. نمیخواهم قضاوت غیرمنصفانه کنم و بگویم که همهی کارهای ما عالی و خوب است، اما میخواهم عرض کنم تک بعدی نباید به مسئله نگاه کرد و یک نگاه همه جانبه نگر باید داشته باشیم.
نکته بعدی این است که آیا در تمام هفت محوری که به عنوان رسالتها و وظایف پژوهشی دفتر تبلیغات ذکر کردیم به شکل متوازن و یکسان توفیق داشته و داریم؟
در پاسخ عرض کنم که اینگونه نیست. بافت هیئت علمی در فضای حوزوی، مزیت نسبی دارد که آن بهرهمندی و توانمندی در شاخههای علوم اسلامی است و نوع هیئت علمی، دانش آموخته حوزه و مسلط به شاخههای خاص علوم اسلامی هستند. این بافت هیئت علمی موجب میشود که از بین هفت محور در چهار محور نسبت به سه محور آخر، موفقتر باشیم و این غیر قابل انکار است. زمانی که بخواهیم کیفیت پژوهشهای تولید خود را وزن سنجی کنیم، در چهار محور اول موفقتر هستیم و در سه محور آخر، در حوزه و دانشگاه و در کل کشور، ضعف نسبی داریم. باید بکوشیم که در سه محور بعدی نیز موفقتر ظاهر شویم. برای مثال در مورد تأمین نیازهای نظام و حل مسائل نظام به سر پنجهی پژوهش نه تنها در دفتر تبلیغات اسلامی بلکه در کل کشور (حوزه، دانشگاه و مراکز پژوهشی) ضعف وجود دارد.
این ضعف به نظر بنده، معلول دو امر است؛ یک امر اینکه حل مسائل کشور، یعنی نیازهایی که نظام به آن نیازمند است و قرار است در سایهی پژوهش آن مسئله را حل کرده و راه حل ارائه دهیم، بدانیم که هر گونه راه حلی نیاز به موضوع شناسی، وضعیت شناسی، درک واقعی از توانمندیهای کشور، امکانات و مقدورات کشور دارد. نوع اشخاصی که آکادمیک پژوهشگر حوزه هستند، معمولاً دستی بر آتش ندارند به عبارتی معمولاً آشنایی با ظرفیتها، امکانات کشور و مشاکل عینی کشور ندارند. آنها نظریه شناس و عالم در رشتهی خود هستند ولی معمولاً ضعف خیلی جدی دارند که اصلاً واقعیتهای اداری و اجرائی کشور، مقدورات، امکانات و ساختار اداری و ضعفهای ساختار اداری کشور را نمیشناسند. بنابراین راه حلهایی که ارائه میکنند، ذهنی گرایانه است. حوزویان نیز به همین صورت هستند، یعنی عالمان حوزه که در عرصهی پژوهش ورود دارند با وجود اینکه منابع دینی و اسلام را خوب میشناسند و با نظریات آشنا هستند، ولی در موضوع شناسی، شناخت واقعیتها و وضعیت شناسی کم اطلاع هستند. زمانی که در موضوع شناسی ضعف وجود داشته باشد، نمی توان راه حل درستی عرضه کرد و راه حلها ذهنی گرایانه میشود که این یک مشکل است. راه حل درست، آن است که با حفظ همهی مقدورات و ضعفها بتواند وضع موجود را به وضع مطلوب ارائه طریق کند.
مشکل دومی که در این زمینه وجود دارد این است که اساساً در کشور ما پیوند طبیعی بین پژوهش با تصمیمسازی و تصمیمگیری برقرار نشده است، به عبارتی دیگر ریلگذاری طبیعی انجام نشده است. ممکن است محققی به راه حلی رسیده و یک پژوهشی انجام دهد یا بتواند با مراودات شخصی، مطلب خود را به دست مسئول یا لُجنهی تصمیمساز یا تصمیمگیر برساند اما این ریلگذاری طبیعی نیست. آنگونه که در کشورهای پیشرفته دنیا بین پژوهش، صنعت، تجارت و خلق ثروت پیوند ایجاد شده در کشور ما این پیوند ایجاد نشده است. این عدم ارتباط در حوزهی مطالعات حوزوی و پژوهشهای حوزوی، سنگینتر و بیشتر است که این یک پیوند روانی و افت انگیزهای نیز بدنبال دارد. لهذا این مانع اهرم است برای کم فروغ شدن پژوهشهای معطوف به حل مسائل نظام. مثلاً در زمینهی تولید دانش علوم انسانی اسلامی، قضاوت عجولانه و ناپختهای معمولاً انجام میگیرد و میگویند اصلاً حوزههای علمیه در زمینه علوم انسانی اسلامی تولیدی نداشتهاند، این جفا و جهل به محتوای پژوهشی و ندانستن تلاشهایی است که در طی این سه دهه در حوزههای علمیه و مراکز پژوهشی حوزه در زمینههای انسانی اسلامی انجام گرفته است.
قضاوت صحیح چگونه است؟ علوم انسانی اسلامی عرصههای مختلفی دارد و زمینههای تولید علمی متنوع است. آنچه که حق است این است که بیشتر حجم تولیدمان در بحث علوم انسانی را متوجه مبانی کردهایم و به مباحث هنجاری و غایت شناسانه توجهی نداشتهایم و کمتر حجم تولیداتمان را در حوزهی علوم انسانی متوجه بحثهای کاربردی نیمه بنیادین و توسعهای کردهایم. به عنوان مثال در حوزهی مباحث تربیتی، کار و پژوهش انجام دادهایم منتهی این کاری که صورت پذیرفته است بیشتر بر روی اصول، مبانی، غایات و اهداف تعلیم و تربیت اسلامی است، اما اینکه به طور عینی بحث کنیم که نسل حاضر با این جغرافیای فکری، معیشتی و در معرض انواع تهدیدهایی که وجود دارد، چگونه و با چه راهکارها و توصیههای عالمانهی وضعیت شناسانه، از وضع موجود به وضع مطلوبی که در تحقیقات هنجاری و غایت شناسی خودمان ترسیم کردهایم، برسانیم.
مبانی که اشاره شد به این معنا است که بیشتر تولیدات ما به سمت بحثهای فلسفی، مبانی و بحثهای مربوط به غایت شناسی کشیده می شود. اما تولیداتی که بتواند توسعهای باشد و پیشرفت تربیتی و اقتصادی را به ارمغان بیاورد و حل مسئله کند، نداریم؛ مانند نظام بانکی که در محیط های حوزوی تحقیق و پژوهش میکنند و ضعفهای نظام بانکی را ذکر میکنند، مناسبات پولی و مالی که در جامعه ما برقرار است را محکوم، نقد و اشکال میکنند، اما پژوهش نیمه بنیادین و توسعهای انجام نمیگیرد. نهاد بانک به شکلی که غربی ها دارند، مونتاژ کردهایم و رنگ و لعاب اسلامی به آن دادهایم که البته مفاسد، گرفتاریها و پیامدهای منفی هم به دنبال دارد. بدیل اسلامی آن چیست؟ چگونه بتوانیم با توجه به واقعیت اعتباری پول و دنیای امروز، تجارت و مبادلات بدیلی را تعریف کنیم؟ پاسخ این است که علوم انسانی باید حل مسئله کند. اگر به حل مسئله رسید در واقع نهادسازی کردهاید و مونتاژ کاری نبوده است که متأسفانه غایت تلاش ما در این زمینه مونتاژ کاری میباشد. یعنی نهادها، راه حل و مسئله حل کردنهایی که دارند را با مقداری رنگ و لعاب اسلامی و با چند شرط و با یک تغییر عنوان فقهی آن را مونتاژ میکنند.
در نتیجه بگوییم علوم انسانی اسلامی در حوزهها تولید نمیشود، خلاف واقع است. در حوزه ها تولید علوم انسانی اسلامی میشود اما آن تولیدی که کام مردم را شیرین کرده، حل مسئله کند و بتواند نهاد سازیهای جدیدی را به ارمغان بیاورد، وجود ندارد. اینکه عرض کردم، قوت و ضعف ما در این محورها یکسان نیست به جهت این است که سه محور اخیر بسیار دشوارتر و مجاهدتهای علمی زیادی را طلب میکند. وقت تمام است و فرصت نشد درباره محور سوم که بحث تقویت و تثبیت تمدن دین است، صحبت کنم.
والاسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.