حوزه انقلابی از دیدگاه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)
بسم الله الرحمن الرحیم.
اخیرا مقام معظم رهبری (مدظله العالی) بر اینکه حوزه انقلابی بماند، خیلی تأکید دارند و از اینکه در حوزه، مبادا وجه انقلابی کم رنگ شده یا از دست برود، اظهار نگرانی کردند، چرا که این مسئله برای نظام و کلان جامعه اسلامی خطرناک است.
مراد ایشان از اینکه حوزه باید حوزه انقلابی باشد و انقلابی بماند، چیست؟ ممکن است چند تفسیر برای حوزه انقلابی وجود داشته باشد. من این تفسیرها را بازگو می کنم، تا به آن تفسیری که به نظرم یک تفسیر جامع تر و کامل تر از حوزه انقلابی است، برسم.
تفسیر اول: در بخشی از حکومت، به علت برخی مشکلات، نارسایی ها و ناکارآمدی ها، از جمله بی کاری، برخی آسیب های اجتماعی، برآورده نشدن برخی توقعات و انتظاراتی که از نظام اسلامی می رفت، برای روحانیت این ذهنیت شکل گرفته است که در مقابل نظام و مسائل سیاسی و… بی تفاوت باشند و صرفا به امور دینی بپردازند. دغدغه این بخش این است که مسئولیت و وظیفه روحانیت، بدون دغدغه های سیاسی و امور مربوط به نظام و امور مربوط به اینگونه اجتماعیات در نظر گرفته شود. طبیعی است، اگر مسئله و دغدغه این باشد، حوزه غیرانقلابی می شود. مانند قبل از انقلاب که حوزویان نسبت به بافت و مسائل حکومت و نیز روندی که در نظام طاغوت بود، مشارکت و مداخله ای نداشتند. طبق این تفسیر حوزه غیرانقلابی. حوزه ای است که نسبت به نظام، سیاست، بسیج و همراه کردن مردم نسبت به منویات نظام اسلامی و … بی تفاوت باشد که این حوزه همان حوزه سکولار است. هشدار رهبری این است که مواظب باشید که حوزه نسبت به مسائل نظام، امور سیاسی و اجتماعی جامعه بی تفاوت نباشد.
تفسیر دوم: ما در درون نظام و در بطن جامعه خود دو رویکرد کلان سیاسی داریم:
رویکرد اول این است که به مسئله ارزش ها و اصول انقلاب پافشاری می کند و وجهه همت اصلی خودش را در واقع حفظ و صیانت از اصول و ارزش های انقلابی می داند
رویکرد دیگر این است که به جای توجه و تأکید بر اصول و ارزش های انقلابی، بیشتر به امور معیشتی، امور مدنی، امور مربوط به جامعه خود و مسائل کشور توجه می کند؛ به تعبیر دیگر ما یک چالشی داریم به نام «چالش بین انقلابی گری و نظام داری». وقتی که یک انقلابی با یک شعارها، آرمان ها و ارزش هایی شکل می گیرد. از یک طرف نظام مستقر حاصل از پیروزی انقلاب یا همان مدیریت کلان جامعه باید به این شعارها عمل کند و یک توقعاتی از قبیل تحقق رفاهیات، اشتغال و کارآفرینی به همراه می آورد. به همین دلیل بین آرمان خواهی و تأکید بر اصول و ارزش های قبل از پیروزی انقلاب و توقعات بعد از استقرار نظام بعد از پیروزی انقلاب، یک تضاد و چالشی به وجود می آید. گاهی این دو تا با هم تنافی ندارد؛ یعنی می توان با تأکید بر آن اصول انقلابی و ارزشی، جامعه را هم اداره کرد. اما در مواردی اصطکاک به وجود می آید. مثلا ممکن است یک عده ای به ذهنشان برسد، اگر بخواهیم برای جامعه پیشرفت و اشتغال ایجاد کنیم و رفاهیات را بیشتر کنیم دیگر نباید شعار داده و روی برخی از اصول پافشاری کنیم، بلکه باید با دنیا تعامل بیشتری داشته باشیم و از برخی اصول و ارزش های خودکوتاه بیاییم تا بتوانیم تعاملات بین المللی بیشتری داشته باشیم. من اسم این اصطکاک را «چالش بین انقلابی گری و نظام داری» می گذارم.
من الان نمی خواهم هیچ قضاوتی بکنم، می خواهم بگویم این دو رویکرد کلان وجود دارد. اگر طبق این زاویه نگاه کنیم انقلابی گری و حوزه انقلابی طبق تفسیر دوم ، حوزه ای است که روی این ارزش ها و اصول انقلابی اصرار دارد و حوزه غیرانقلابی حوزه ای است به این اصول و ارزش ها اصراری نداشته و تأکید دارد، در مسائل جاری اداره کشور اگر لازم شد، باید چشم مان را به برخی از اصول و شعارهای انقلاب و برخی نکات کلیدی انقلاب ببندیم و تا اندازه ای انعطاف داشته باشیم.
تفسیر سوم: ما در کشور دو جریان سیاسی داریم، مثلا اصول گرا و اصلاح طلب. اصول گرا ها با ارزش ها و مبانی انقلاب سازگارترند و جریان اصلاح طلبی خواهان تجدیدنظر در برخی از اصول انقلاب هست. یا به آن ارزش ها و اصول کمتر مورد توجه می کند، بلکه به امور مدنی بیشتر می پردازد. در این تفسیر، حوزه انقلابی یعنی حوزه ای که از اصول گرایی حمایت کند و حوزه غیرانقلابی حوزه ای است به سمت اصلاح طلبی برود.
بنده فکر می کنم این سه تفسیری که ارائه کردیم، نمی تواند روح آن مطلبی را که حضرت آقا از حوزه انقلابی مدنظرش است، تفسیر کند. این بحث عمیق تر بوده و مباحث مربوط به حوزه انقلابی، گسترده تر و وسیع تری است.
به نظر می ر سد، حوزه انقلابی، یعنی حوزه ای دارای چند ویژگی معرفتی و چند ویژگی عملکردی است.
حوزه های علمیه تشیع در طول تاریخ، چند ویژگی و فضائلی داشته است و به خاطر آن ویژگی ها و فضائل شناخته شده و مورد احترام بوده است. در راس این فضائل تهذیب و تقوا است. حوزه های عملیه در طول تاریخ، محل تهذیب نفس و اخلاقیات و تقوا بوده است، دومین ویژگی مثبت حوزه های علمیه در طول تاریخ، مسئله اشتغال جدی به تحصیل علوم دینی و جدیت در دانش آموختگی در علوم مختلف اسلامی است. ویژگی دیگر، پژوهش ها و ارائه تحقیقات علمی در قالب کتب تحقیقی اعم از کتب درسی حوزه ها و سایر پژوهش های علمی است. ویژگی بعدی مسئله تبلیغ دین است حوزه های علمیه جهان تشیع بار تبلیغ را به عنوان رسالت الهی بر عهده داشتند. حوزه ای که مهذب است و مجدّ در تحصیل دانش است و محقق و ارائه کننده تحقیقات علمی است و مبلغ رسالات الله است. مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) با طرح بحث حوزه انقلابی می خواهد یک ویژگی، فضیلت و امتیاز دیگری را به ویژگی های موجود حوزه های علمیه ضمیمه کند و آن اینکه حوزه های علمیه علاوه بر آن جهات و ویژگی ها(تقوا و تهذیب نفس، جدیت در دانش آموختگی و تحصیلات و کسب مهارت اسلامی، پژوهش و ارائه تحقیقات علمی و مسئله تبلیغ ) باید یک فضیلت و یک ویژگی دیگری هم به اسم «انقلابی بودن» داشته باشد.
این انقلابی بودن به چه چیزی اشاره دارد؟ ما باید این فضیلت را تفسیر کنیم. چون فضیلت انقلابی بودن در کنار آموزش و پژوهش و تبلیغ و تهذیب نفس به چه چیزی اشاره دارد؟ به نظر بنده انقلابی بودن به یک سری بینش ها و رفتارها اشاره دارد؛ یعنی حوزه انقلابی حوزه ای است که یک وجه بینش، رفتار و عملکرد خاصی دارد. حالا من فهرست وار آن وجوه را عرض می کنم.
الف) پیوند ذاتی اسلام و سیاست:
ابعاد بینشی حوزه انقلابی یک پذیرش و باور به پیوند ذاتی میان اسلام و سیاست است. بعضی ها در دنیا در همین جهان اسلام می گویند پیوند میان اسلام و سیاست یک پیوند تاریخی است نه پیوند ذاتی. یعنی اسلام در بطن خودش پیوندی با سیاست ندارد. پیوند اسلام با سیاست اتفاقی است؛ یعنی مردم مدینه سراغ پیامبر رفته و پیامبر را به عنوان زعیم و امیر خودشان قبول کردند. این گونه نیست که اسلام به پیامبر ولایت سیاسی داده باشد. اسلام به سیاست و تشکیل نظام و حکومت دعوت نمی کند. در حادثه تاریخی مذکور این اتفاق افتاده است. برای خیلی از انبیاء این حادثه تاریخی (مراجعه مردم و دعوت به زعامت) برای تشکیل نظام سیاسی رخ نداده است، ولی برای پیامبر اسلام این امر اتفاق افتاده است پس هیچ ربطی هم به دین ندارد. این مسئله را عده ای از نویسندگان اسلامی به ویژه در جهان عرب مانند محمد سیطر الشهابی در مصر مطرح می کنند به این معنا که اسلام فقط دین است اسلام دین و دولت نیست. در بطن اسلام سیاست وجود ندارد.
لذا حوزه انقلابی حوزه ای است که به لحاظ بینشی و رویکرد نظری به پیوند ذاتی میان اسلام و سیاست معتقد است؛ به تعبیر دیگر اسلام را یک دین انزوا طلبانه، فردی و بیگانه از اجتماعیات و سیاسیات نمی داند.
ب) اعتقاد به فقه حکومتی
در باب فقه و شریعت دو نگاه وجود دارد: ۱) فقه فردی ۲) فقه حکومتی.
فقه فردی: فقه فردی می گوید احکام برای فرد مکلف آمده است. در هر مساله ای اسلام می خواهد حکم فرد را بیان کند و به مسائل از بُعد فردی نگاه می کند.
فقه حکومتی: فقه حکومتی می گوید فقه را باید در بستر حاکمیت و اداره جامعه دید. براساس فقه فردی فقیه می خواهد حکم آحاد مکلفین را استنباط کند. مثلا شرعا در خرید و فروش فلان انسان مختار است، یا با بیگانه می تواند خرید و فروش داشته باشد. فلان کالا را می تواند وارد بکند؟ در فقه فردی می گویند «الناس مسلطون علی اموالهم» ، شما مسلط بر اموالت هستی می توانی بخری و بفروشی به بیگانه و به داخلی. فقه فردی می گوید آیا من مالک این خانه هستم یا نه؟ دولت می خواهد اتوبان بکشد من نمی خواهم این خانه را بفروشم. مثلا ده ها میلیارد دولت خرج کرده از کجا تا کجا ۴۰-۵۰ کیلومتر کشیده و به این خانه رسیده است. صاحب خانه می گوید من خانه ام را نمی فروشم. فقه فردی می گوید الناس مسلطون علی اموالهم. چرا؟ چون به مسائل فقط از نگاه فردی می نگرد. مکلف الان این حکم را اخذ کرده و می تواند اختیار مالش را داشته باشد. اما فقه حکومتی می گوید فقه را باید در بستر اداره جامعه و مدیریت جامعه دید نه فقط از دریچه مکلفین. «الناس مسلطون علی اموالهم» به قوت خود باقی است. اما جامعه جاده و امکانات می خواهد. شما گاهی نباید یک کالاهایی را از کشور خارج کنید، چون جامعه به شدت به آن احتیاج دارد. یک چیزهایی نباید وارد کنید، چون تولید ملی لطمه می خورد. طرف می گوید، از لحاظ فقه فردی این پول مال من است یا نه؟ من می خواهم با این پولم صدهاتن فلان کالا را بخرم و وارد کنم. می توانم یا نمی توانم؟ فقه فردی می گوید، می توانی. فقه حکومتی می گوی، باید دید که شرایط چگونه است. گاهی نمی شود. اینجا اختیار را می دهد به حاکم جامعه اسلامی که در یک مواردی اِعمال حکم حکومتی کند و دایره شمول بعضی از احکام را به لحاظ فقه فردی تنگ تر می بیند، اینجا حاکمیت با برخی از تصرفات فردی در اموال، مقابله می کند. حوزه انقلابی حوزه ای است که فقه حکومتی را به لحاظ رویکرد فقهی به رسمیت می شناسد.
ج) اعتقاد به ولایت فقیه به عنوان نزدیکترین قالب اداره جامعه وفق اصول و ارزش های اسلامی.
بعضی ها می گویند ما که مخالف اسلام نیستیم. چه ضرورتی دارد که در راس هرم جامعه اسلامی یک فقیه عادل جامع الشرایط باشد؟ آن ها معتقدند، یک حکومت مدنی تشکیل شود، هر کسی رای آورد او در رأس قرار گیرد، با این شرط که سعی کنند به اسلام ملتزم باشد. نتیجه این همان مشروطیت می شود. در مشروطه، یک شورای فقهی درست کردند، اما صاحب ولایت نبود. ولایت فقیه در کار نبود مشروعیت به حکومت رضاخانی منتهی شد. یعنی از آن مشروطه این مشروعیت نتیجه داد، چون نزدیک ترین قالب به حفظ و صیانت از اصول و ارزش های اسلامی آن است که در رأس جامعه اسلامی فقیه صاحب ولایت باشد، تا بتواند اعمال ولایت کرده و امر و نهی کند. نه اینکه فقط توصیه کند. چرا که ممکن است در یک برهه ای در اوایل به این توصیه ها قدری اعتنا شود، ولی هیچ ضمانتی وجود ندارد که عمل به توصیه-ها مستمر باشد. پس حوزه انقلابی به لحاظ بینشی حوزه ای است که ولایت فقیه را به عنوان یک امر دینی براساس ادله و مستندات فقهی که وجود دارد، می پذیرد و در مقابل حوزه ای که به لحاظ بینشی با ولایت فقیه آن فاصله بگیرد، یک حوزه انقلابی نیست.
د) آگاهی و بصیرت سیاسی و دشمن شناسی
حوزه انقلابی حوزه ای است که فرزند زمانه بوده و زمان شناس و آگاه باشد و آگاهی و آشنایی خود را در عرصه معارف دینی محدود نکند. حوزه ای که جهان شناس و دشمن شناس باشد، حوزه انقلابی است.
این چهار محوری که گفته شد، اصلی ترین رئوس بینشی حوزه انقلابی است. اما حوزه انقلابی غیر از وجه بینشی، وجه عملکردی و رفتاری هم دارد. در وجه عملکردی و رفتاری هم فهرست وار چند وجه از وجوه رفتاری که انتظار می رود یک حوزه انقلابی داشته باشد، ذکر می کنم.
۱) ظلم ستیزی و یاور مظلومان بودن: افتخار حوزه های علمیه در طول تاریخ تشیع این بوده که همیشه ظلم ستیز و یاور مظلومان بوده است. یک حوزه انقلابی نمی تواند نسبت به ظلم ها و اجحاف ها، چه در سطح داخلی و چه در سطح منطقه ای و جهانی بی تفاوت باشد. یکی از امتیازات روحانیت شیعه در طول تاریخ، ملجاء و پناه مردم بودن و خدمت به مردم است. این آبرویی که روحانیت در طول قرون و اعصار در جوامع شیعی به ویژه در ایران جمع کرده و اعتبار اجتماعی پیدا کرده است، لازم است حفظ شود، چون وقتی دستشان از یک جا کوتاه می شده، سراغ روحانیت می آمدند. و روحانیت با آن اعتبار اجتماعی به عنوان ملجأ به یاری آنان برمی-خاستند. متاسفانه یکی از چیزهایی که بعد از انقلاب به مخاطره افتاد این صفت روحانیت است، چون خیلی وقت ها حوزویان و روحانیت می گویند چون نظام اسلامی و دولت و ادارات وجود دارد، وظیفه شان است که این امور را انجام داده و مشکلات را مرتفع سازند. قبل از انقلاب روحانیون بیشتر احساس تکلیف می کردند، چه روحانی امام جماعت مسجد و چه روحانی که بزرگ شهر بود. آنان سعی می کردند، جلو بیفتند و گره مشکلات مردم را باز کنند. این خدوم بودن و در خدمت مردم و ملجأ و پناه بودن از ویژگی-های عملکردی حوزه انقلابی است.
۲) هدایت گر و ناصح سیاسی بودن: روحانیت مثل همه اقشار دیگر ممکن است سلیقه های سیاسی مختلفی داشته باشند، اما آن چیزی که مهم است، پدری کردن است. روحانیت (کلان روحانیت) نباید یک طرف منازعات سیاسی بوده و در منازعات سیاسی مانند منازعات انتخاباتی شود. گاهی انتخابات نمایندگان مجلس است، گاهی انتخابات شورای شهر است، معنا ندارد که روحانیت وارد صف بندی های سیاسی شود. روحانیت نباید خودش را خرج انتخاب این و آن کند. روحانیت باید ناصح سیاسی باشد، بینش به مردم دهد و مبانی را روشن کند.
این موارد از ویژگی های رفتاری حوزه انقلابی است. خیلی تشکر می کنم از حضور عزیزان و امیدواریم آن چه که گفتیم و شنیدیم انشاءالله در رضای خداوند تبارک و تعالی باشد. والسلام علیکم.