تمدن نوین اسلامی
مسئله احیای تمدن نوین اسلامی، فهرستی از مسائل و مباحث را با خود به همراه دارد که میتواند موضوع تأمل و گفتگوی جدی باشد. اگر بخواهیم این فهرست مسائل و مباحثی که حول احیای تمدن نوین اسلامی شکل میگیرد را طبقه بندی کنیم، در چهار محور اصلی حائز اهمیت است
بسم الله الرحمن الرحیم
و الصلاه و السلام علی سیدنا محمد(ص) و آله الطیبین الطاهرین المعصومین(س)
در آستانه چهلمین سال انقلاب اسلامی هستیم. به برکت این انقلاب تحولات مهمی در حوزههای علمیه اتفاق افتاده است. یکی از این تحولات، بحث گشودگی به سمت مراجع معرفتی دیگر و حالت فراروی از خصوص پرداختن به شاخههای علوم اسلامی، در حوزهها است. قبل از انقلاب اسلامی چهرههای خاص و نوادری از علمای حوزه بودند که از فضای سنتی علوم اسلامی عبور کرده به سمت شاخههای دیگر معرفتی روی آورده بودند. امروزه یکی از حقایق و برکات انقلاب اسلامی این است که با حجم وسیعی از فضلا و طلابی مواجه هستیم که علاوه بر دانش آموختگی در فضای علوم اسلامی، به سوی حوزههای معرفتی دیگر کشور هستند. از جمله آنها شاخههای مختلف علوم انسانی، فلسفه و بحثهای تطبیقی هستند. اتفاق مبارکی است که در حوزههای علمیه افتاده است و یکی از شواهد آن، انتشار ۲۵۰ جلد کتاب که در مرکز «الحضاره» مشاهده میشود که در طی ۱۰ سال محقق شده است.
نکتهای که به ذهن بنده رسید این است که مرکز «الحضاره» در واقع تابلویی از تنوع و تحولی که در حوزه علمیه رخ داده است، میباشد. زیرا بخش قابل توجهی از کتابهایی که الحضاره منتشر کرده است، گلچین آثاری است که توسط فضلای حوزوی در بخشها و مؤسسات مختلف به شکل انفرادی، انجام گرفته است که خود شاهدی بر اتفاقاتی که در حوزهها افتاده است، میباشد.
نکتهی بعدی اینکه تحولاتی که در حوزههای علمیه، نسبت به گشوده بودن به ساحتها و مراجع معرفتی بیرون از حوزه اتفاق افتاده است، توازن ندارد. به عبارتی دیگر آشنایی و درگیریهای حوزههای علمیه با زمینههای فکری، فلسفهها و نهادهای علمی غربی، بیش از تعامل، آشنایی و ایجاد ارتباط با فضای جهان عرب و تسنن است. ممکن است علل و اسباب سیاسی داشته باشد که وارد آن نمیشوم. مسئله چالشهای سیاسی که بین جمهوری اسلامی و جهان عرب و بعضی از کشورهای مرتجع به لحاظ سیاسی جهان عرب وجود دارد که باعث شده است، باب روان بودن این تعامل بسته و محدود شده باشد. امروزه در حوزههای علمیه به لحاظ کمی و کیفی، حجم طلاب و فضلایی که با نحلهها و شاخههای مختلف فلسفهی غربی و متفکران علوم انسانی و اجتماعی آشنا هستند و کتب دست اول آنها را مطالعه کردهاند، بیش از فضلا و طلابی است که نسبت به آنچه در جهان عرب و تسنن میگذرد، آشنا باشند؛ و این یک ضعف است.
نکته سوم، گشودگی ما به سمت حوزههای معرفتی دیگر، تعاملی نیست. در واقع ارتباط در حوزهها بیشتر، ارتباط مستقیم و از وراء کتب و مقالات است. یعنی آشنایی از نوع غیر تعاملی و غیر مستقیم، از طریق کتب و منابعی که وجود دارد، میباشد. یک ضرورت احساس میشود و آن افزایش سطح تماس مستقیم و غیر مستقیم حوزههای علمیه با مراجع معرفتی بیرون است که بایستی نسبت به جهان عرب و تسنن بیش از آنچه که وجود دارد، اتفاق بیافتد. وضع موجود باید تغییر کند و حوزه باید آنچه که به اجواء فکری جهان تسنن و عرب میگذرد، آشناتر باشد و تعامل گسترش یابد. زمانی وضع موجود تغییر پیدا میکند که محور و دغدغهی مشترک وجود داشته باشد تا بتواند زمینه ساز افزایش سطح کیفی و کمی تعاملات ما با جهان عرب و تسنن باشد.
آیا آنچه که به شکل سنتی محور گفتگو بوده است (منازعات تاریخی، کلامی و نقاط چالش فکری بین جهان تشیع و تسنن) ظرفیت ایجاد تغییر در وضع موجود را دارد؟ به گمان بنده خیر ندارد. محورهایی که به شکل سنتی باب گفتگوی بین ما و جهان عرب و تسنن را باز میکرد، یعنی محورهای چالش اعتقادی، کلامی و آنچه که به شکل سنتی موضوع گفتگو بوده است، ظرفیت ایجاد تغییر در وضع موجود را ندارد. به اعتقاد بنده آنچه که میتواند به عنوان دغدغهی مشترک، برای ایجاد تغییر، ظرفیت ایجاد کند و باب تعامل را بگشاید، بحث احیای تمدن نوین اسلامی است. اگر به بحث احیای تمدن اسلامی متمرکز شویم، میتواند نقطه و دغدغهی مشترکی باشد که باب گفتگو بین حوزههای علمیه و جهان تسنن و عرب را میگشاید و گفتگوهای سازندهای خواهد بود. به جای گفتگو در موضوعات چالش برانگیز و به وجهی گاه تفرقه افکن، همت به سمت گفتگوهای سازنده بر محور احیای تمدن نوین اسلامیمیآید.
مسئله احیای تمدن نوین اسلامی، فهرستی از مسائل و مباحث را با خود همراه دارد که میتواند موضوع تأمل و گفتگوی جدی باشد. اگر بخواهیم این فهرست مسائل و مباحثی که حول احیای تمدن نوین اسلامی شکل میگیرد را طبقه بندی کنیم، در چهار محور اصلی حائز اهمیت است که تحت عنوان شریعت، عدالت، معنویت و علوم انسانی اسلامیطبقه بندی میشود. زمانی که میگوییم تمدن نوین اسلامی بحث و نقش آفرینی فقه الشریعه در پی ریزی تمدن نوین اسلامی از بحثهای بسیار مهم و حساسی است. نمیتوان گفت تمدنی به نام تمدن اسلامی خواهیم داشت که به هیچ وجه در آن از کیفیت نقشآفرینی و کارکرد فقه، در پی ریزی شالودههای تمدن نوین اسلامی بحث نشده باشد. مسئله فقه الشریعه در دنیای امروز، محور مباحث بسیار مهمی است، اینکه چگونه فقه را بخواهیم نقش آفرین، پاسخ گو و جهت دهنده در دنیای امروز قرار دهیم، بحثهای بسیار جدیای از انکار، بحثهای مبنایی راجع به ماهیت فقه اسلامی، کفایت شریعت برای پاسخگویی به پرسشهای امروز و بحث اینکه آیا ما از طریق نو کردن اجتهاد میتوانیم این نقش را ایفا کنیم؟ تا کسانی که از این فراتر میروند و میگویند حتی با اجتهاد نمیتوان کار را به سرانجام رساند و باید اجتهاد در اصول کنیم و خواهان بازنگری روی مسئلهی وحی و… هستند. به عبارتی عدهای به اصطلاح عربها، بحث تحدیث الاصاله را در مقابل دیدگاهی که بخواهد شریعت نوسازی کند، مطرح میکنند. از طرفی دیگر عدهای بحث تأصیل الحداثه را مطرح میکنند در نتیجه با دو دیدگاه روبرو هستیم. دیدگاه اول مطرح میکند که اگر اصاله را تحدیث، سنت و اجتهاد را نوسازی کنیم، به برخی از امور مدرن رنگ و لعاب دینی دهیم و آوردههای دنیای مدرن را در قالب اسلامیبپذیریم، مسئله و موضوع حل میشود.
دیدگاه دوم، خواهان بازنگری وسیع تری هستند و از تأصیل الحداثه سخن میگویند، بدین معنا که محور و اصالت را به آنچه که جدید و نو است، نسبت میدهند و بازنگریها و تجدید نظرهای اساسی نسبت به آنچه که سنت است، میکنند. اینها بحثهای بسیار جدی است که ما را با فلسفهی فقه و کیفیت کنار آمدن فقه الشریعت با اقتضائات دوران مدرن، درگیر میکند همچنین مباحث فنی، عمیق و محتوایی دارد که هم متفکرین ما امثال شهید صدر و شهید مطهری عطف توجه به آن کردند و هم نو اندیشان دینی جهان عرب که به این مسئله پرداخته اند. این مسائل موضوعاتی است که میتواند محور مشترک بین حوزههای علمیه ما با جهان عرب و تسنن باشد.
محور بعدی بحث عدالت است. مسلماً هر گونه تلقی از تمدن اسلامی، عدالت محور خواهد بود. عدالت از بنیانهای اساسی تمدن اسلامیاست و در اصل از مقاصد عالیه شریعت ما بحث اقامهی عدل است. بحث عدالت، مباحث بسیار عمیق و ریشهای دارد که میتواند محور گفتگوهای جدی باشد. متأسفانه در رابطه با بحث عدالت آنگونه که بایسته است حتی در حوزههای علمیه و محیطهای علمی، ورود متخصصانه و جدی نسبت به ابعاد آن نشده است. قطعاً اگر نگاه تمدنی داشته باشیم، یکی از پایهها و محوریترین بحثها، عدالت است.
محور بعدی، معنویت است. تمدن اسلامی در کنار این که عدالت محور است، معنویتگرا نیز میباشد. اساساً آنچه که جوهرهی تمدن اسلامی را نسبت به تمدن معاصر غربی متمایز میکند، بحث خدا باوری، معاد گرایی، اخلاق محوری و معنویت گرایی است. یکی از بحثهای جدی این است که ما نیازمند به یک نظریهی جامع معنویت هستیم؛ چگونه میتوان در دنیا و شرایط زیست کنونی با وجود فاکتورهای تأثیرگذار در تخریب اخلاق و معنویت، معنویت اسلامی را تئوریزه کرد و در راهکارهای بسط و تحکیم معنویت اسلامی در جامعه اقدام کرد؟ پس در رابطه با بحث معنویت به عنوانیکی از ارکان تمدن اسلامی، هم در حوزهی بحثهای نظری مربوط به چیستی معنویت و هم در بحثهای مربوط به چگونگی بسط و استقرار معنویت در عینیت جامعه، باید اقداماتی انجام داد، این نیز یکی از محورهای گفتگو بین حوزهی علمیه و محافل علمی جهان عرب و تسنن خواهد بود.
محور آخر، بحث علوم انسانی اسلامی است. رکن رکین هر تمدنی علم است. هیچ تمدنی در تاریخ بشر بدون نقش آفرینی علم شکل نگرفته است. منظور از علم، اعم از علوم طبیعی و انسانی است. علوم طبیعی تکنولوژی متناسب با خود را تولید میکند اما علوم انسانی نهاد سازیهای اجتماعی را در پی دارد. به عبارتی نهادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی و فرهنگی برآمدهی از تولید علوم انسانی هستند. هرگاه علوم و مطالعات سیاسی رشد کند، با نهاد سازیهایی چون پارلمان، انتخابات و… روبرو میشویم، یا زمانی که دانش اقتصاد به عنوان یکی از دانشهای علوم اجتماعی انسانی رشد کند، با نهاد سازیهایی مثل بانک و سیستمهای پولی و اعتباری روبرو هستیم. در تمدن اسلامی، باید روی دانش انسانیای که پژواک آن در نهادسازیهای مختلف در حوزهی حقوق، اقتصاد، سیاست و ابعاد دیگر تمدن جلوه میکند، کار شود. اینجا نیز یک محور اساسی برای گفتگو است.
در نتیجه آنچه که میتواند وضع موجود را تغییر دهد و باب تعامل بین حوزات علمیه ما را با جهان عرب و تسنن بگشاید، بحث متمرکز شدن بر تمدن نوین اسلامی است که فهرستی از مباحث را ذیل خود دارد و بنده اهم عناوین این فهرست را در چهار حوزهی بحث شریعت یا فقه پژوهی، معنویت، عدالت پژوهی و علوم انسانی اسلامی مطرح کردم.
خیلی عذر خواهی میکنم از محضر شریف بزرگانی که در مجلس هستند زیرا حقاً مقدم بر بنده برای صحبت کردن بودند. ما امتثال امر کردیم و مزاحم اوقات شریف عزیزان شدیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.