مؤلفه های ثابت و متغیر حوزه انقلابی
بسم الله الرحمن الرحیم
در آغاز سخن تبریک عرض می کنم، ولادت با سعادت صدیقه طاهره (س) و همچنین ولادت امام راحل(قدس السره)، که بنیان گذار انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است. بحث راجع به حوزه انقلابی ابعاد بسیار مختلفی دارد که این همایش عهده دار ترسیم ابعاد مختلف این حوزه انقلابی است و صاحب نظران در عرصه های مختلفی بحث کردند.
بنده تمرکزم در این سخنرانی کوتاه بر مولفه های ثابت و متغیر حوزه انقلابی است. بی گمان حوزه انقلابی یک ترکیب و یک واژه نوپدید است که در نسبت با انقلاب اسلامی پدید آمده است یعنی ما قبل از آغاز نهضت انقلابی مردم ایران چیزی به اسم حوزه انقلابی نداشتیم یا در گذشته وقتی سخن از حوزه مطلوب و حوزه ایده آل به میان می آمد کسی بحث انقلابی بودن را به عنوان یکی از وجوه و مولفه های حوزه مطلوب ذکر نمی کرد. این یک پدیده نوظهور است و این ترکیب، ترکیب جدیدی است که در نسبت میان حوزه و انقلاب اسلامی پدید آمده است.
به نظر می رسد که حوزه انقلابی دو مقطع رئیسی را دنبال کرده است؛ اول حوزه انقلابی قبل از پیروزی انقلاب و دوم حوزه انقلابی بعداز پیروزی انقلاب یا حوزوی انقلابی قبل از انقلاب و حوزوی انقلابی بعد از انقلاب. واقعیت این است که در این دو مقطع تاریخی انقلابی بودن، وجوه مشترکی و وجوه افتراقی وجود دارد و من در این سخنرانی سعی می کنم ابتدا آن وجوه اشتراک و آن مولفه های ثابت و مشترک انقلابی بودن حوزه را بیان کنم، بعد در فراز دوم سخنم سعی می کنم اشاره کنم به آن مولفه های متغیر، خاص و آن مولفه هایی که قبل از انقلاب برای حوزه، از وجوه ممیزه است و آن مولفه هایی که برای حوزه انقلابی بعد از پیروزی انقلاب و تثبیت نظام اسلامی از ممیزه ها و مولفه های تمایزبخش حوزه انقلابی است.
وقتی ما از مشترکات بحث می کنیم (مولفه های ثابت انقلابی بودن در حوزه ها) این مولفه ها را به دو سطح بینشی و عملکردی می شود تقسیم کرد. یعنی کسی که واجد این مولفه های بینشی و عملکردی باشد، انقلابی می شود چه قبل از انقلاب و چه بعد از پیروزی انقلاب و در شرایط حاضر. به اختصار مولفه های بینشی را می توان در چند مولفه اصلی و چند ویژگی اصلی خلاصه کرد. ابتدا باور به پیوند ذاتی اسلام و سیاست. این دیدگاه یعنی این که اسلام مشتمل بر بعد سیاسی است و اسلام دارای تاکیدات و آموزه های معطوف به حوزه اجتماع و سیاست است این جزء ذاتیات اسلام است و جزء درون اسلام است در مقابل دیدگاهی که با یک بینش سکولاریستی اسلام را منهای سیاست و منهای بعد سیاسی لحاظ می کند، همچنین در مقابل، دیدگاهی که پیوند بین اسلام و سیاست را پیوندی تاریخی می داند چون دیدگاه هایی وجود دارد. در میان بعضی از نویسندگان و صاحب نظران اسلامی که معتقدند در صدر اسلام، در تاریخ اسلام پیوندی ایجاد شده است یعنی پیامبر(ص) حکومت تشکیل داد و بعد از آن هم نظام خلافت شکل گرفت و اسلام با سیاست پیوند خورد اما این پیوند ذاتی نیست برآمده از محتوای دین نیست یک اتفاق تاریخی است که در تاریخ یک چنین اتفاقی افتاد و مردم زمانه رسول الله(ص) اقبال کردند و علاوه بر زعامت دینی به ایشان هم زعامت سیاسی را دادند و این پیوند ایجاد شد. این یک اتفاق تاریخی است نه یک اتفاق دینی و برخاسته از درون دین.
حوزه انقلابی حوزه ای است یا حوزوی انقلابی حوزوی ای است که به لحاظ بینشی پیوند بین اسلام و سیاست را یک پیوند ذاتی می داند برآمده از درون خود محتوای اسلام می داند. بینش دوم که از ممیزات حوزه انقلابی است اعتقاد به ولایت فقیه است یعنی برای فقیه عادل جامع الشرایط علاوه بر شئونی مثل افتاء، استنباط و فقاهت شان، ولایت هم قائل باشد و فقیه عادل جامع الشرایط را صاحب ولایت بداند حال در قلمروی ولایت فراتر از امور حسبیه و فراتر از آن مقدار مضیقی از ولایت که عمده فقهای شیعه قبول دارند، به ولایت عامه فقیه عادل جامع الشرایط معتقد باشد.
سوم وجه بینشی اعتقاد به لزوم تلاش در جهت پیاده کردن احکام و ارزش های اسلامی است. این اعتقاد که بایستی این وظیفه حوزه، وظیفه روحانیت وظیفه فقیه و فقاهت است که تلاش کند جامعه وفق آموزه ها و ارزش های اسلامی و احکام اسلامی سامان یابد. این سه اعتقاد، این سه جنبه بینشی خروجی شان، دفاع اعتقادی از تاسیس نظام اسلامی است چون عزیزان توجه دارند که دفاع از یک نظام حمایت از یک نظام پشتیبانی از یک نظام می تواند اعتقادی باشد و می تواند به دلایل پراگماتیستی (عملگرایانه) باشد، فردی بگوید این نظام، نظمی که ایجاد کرده یا وجود دارد اگر بخواهیم آن را برهم زنیم یک پیامدهای منفی ایجاد می شود یا به دلایلی صلاح است که مدافع این نظام باشیم. این می شود دفاع غیراعتقادی یا دفاع پراگماتیستی یا عملگرایانه از یک نظام. نظیر رویکردی که جدیداً در فضای لیبرالیستی وجود دارد که به دلایل سیاسی از لیبرالیسم حمایت می شود مثلا نئوپراگماتیست ها مثل ریچارد رورتی، یا جان راولز در اندیشه متأخر خودش در دفاعی که از لیبرالیسم می کند از پولیتیکال لیبرالیسم یا لیبرالیسم سیاسی دفاع می کند یعنی نه به پشتوانه استدلال های فلسفی، نه به پشتوانه مبانی نظری، بلکه به دلایل عملگرایانه و پراگماتیستی از لیبرالیسم و لیبرال دموکراسی دفاع می کند. این که عرض کردم حوزه انقلابی دارای این سه بینش است اعتقاد و داشتن این سه دانش، خروجی اش دفاع اعتقادی و پشتیبانی اعتقادی از جمهوری اسلامی و نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی است در مقابل دفاع عملگرایانه یا به دلایل سیاسی دفاع کردن یا اینکه در مقابل آلترناتیوهای دیگر وقتی مقایسه می کنیم این نظام مثلا رجحان دارد بر آلترناتیوهای دیگر، یا آلترناتیوی وجود ندارد یا مصلحت نیست که این مخدوش بشود و به پیامدهای عملی که در پی دارد لذا این نمی شود حوزه انقلابی و نمی شود از آن به دفاع اعتقادی نام برد. حوزه انقلابی به آن سه محور بینشی که عرض کردم از نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی دفاع اعتقادی می کند.
عنصر بینشی چهارم که از مولفه های ثابت حوزه انقلابی است اعتقاد به ظلم ستیزی و مسئولیت اجتماعی حوزه و روحانیت در مقابله بین المللی با سلطه کفار و استکبار و طواغیت است یعنی چه حوزه انقلابی قبل از انقلاب و چه حوزه انقلابی کنونی، ظلم ستیز است استکبارستیز است و در مقابل طواغیت چه طاغوت داخلی قبل از انقلاب و چه طاغوت خارجی قبل و بعد از انقلاب، مقابله می کند این بینشی و اعتقادی است.
پنجم از لحاظ بینشی، زمان شناس بودن و آگاه به جغرافیای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی معاصر است. یعنی نمی شود حوزوی انقلابی باشد (حال چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب) اما جغرافیای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی عصر و زمانه اش را نشناسد و این بینش اجتماعی و سیاسی را باید داشته باشد.
اما بخش دوم مولفه ها یعنی مولفه های عملکردی و رفتاری خیلی گذاره وار عرض می کنم. اول مجاهد بودن و آمادگی برای فداکاری در راه خدا و آرمان های اسلامی است. فی الواقع انقلابی یعنی مجاهد، فداکار و آماده بودن برای ایثار کردن. دوستانی که در جلسه سنشان اقتضاء می کند و شرایط قبل از انقلاب را دیده اند، حوزه انقلابی قبل از انقلاب یعنی آوارگی، تبعید، زندان و شکنجه و مجاهدت می باشد. کسی که انقلابی بود یعنی کسی است که خودش را آماده کرده بود برای انواع و اقسام هزینه دادن؛ بعد از انقلاب و بعد از تثبیت انقلاب هم، جنس این هزینه ها فرق می کند ولی کسی که صادقانه انقلابی است یعنی باید آبرو بدهد باید مجاهده بکند باید فداکاری بکند باید هزینه های انقلابی بودن را بدهد و باید برای این پرداخت هزینه ها خود توطین نفس کرده باشد.
حق طلبی و حق مداری و عدالت طلبی، این هم از ویژگی های حوزوی انقلابی است. سوم پناه و یاور محرومان و مستضعفان بودن این از ویژگی های کلیدی عملکردی حوزه انقلابی چه قبل و چه بعد از انقلاب است. چون دارم مولفه های ثابت را ذکر می کنم مولفه هایی که مقطع قبل و بعد از انقلاب نمی شناسند. مولفه بعد، رصد وقایع جامعه و امت اسلامی و حساس بودن و بی تفاوت نبودن نسبت به آن چه که بر جامعه اسلامی می گذرد. ویژگی بعدی عدم انزوا طلبی و عدم اکتفا به فعالیت های مذهبی سنتی و مناسکی است. یعنی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب قشری در میان روحانیت داشتیم و داریم که رسالت حوزه روحانیت را در تصدی امور مناسکی بیان می کند یک مسجدی را اداره کردن و ارتباط با مومنین و انجام مناسک مذهبی مثل عزاداری ها و امثال ذلک. در واقع شعاع فعالیت را برای یک حوزوی و روحانی خلاصه می کند در تصدی گری امور مناسکی و بی تفاوتی نسبت به آن رسالت های اجتماعی سیاسی که متوجه روحانیت می شود.
پس از این که فارغ شدیم از آن مولفه های بینشی و عملکردی مشترک، آن چیزی که خیلی مهم است به اعتقاد بنده این است که متمرکز بشویم در مولفه های اختصاصی حوزه بعد از انقلاب، یعنی حوزه انقلابی امروز ما چه اتفاقاتی در میان حوزوی و حوزویان بیفتد ما می توانیم بگوییم حوزه انقلابی داریم. ما به ازای انقلابی بودن در قبل از انقلاب غیر از این بینش های مشترک و عملکردهای مشترک، چیزهایی بود که الان یک چیزهای دیگر است. چرا مقداری فضا متفاوت شده است؟ به خاطر اینکه در حوزه انقلابی قبل از انقلاب روحانیت و حوزه مطالبه گر بود پرخاش داشت معترض بود نسبت به وضع موجود، در واقع انقلابی قبل از انقلاب، حوزه انقلابی قبل از انقلاب به دنبال زوال یک نظم مستقر و موجود بود یعنی انقلابی بودن یعنی ستیزه گر بودن با نظم موجود و بر هم زننده نظم موجود اما حوزه انقلابی بعد از انقلاب بار مسئولیت ایجاد نظم جدید بر عهده اش است. ماهیتاً خیلی فرق می کنند. حوزه قبل از انقلاب، حوزه مطالبه گر، معترض و بر هم زننده نظم موجود، حوزه انقلابی امروز پاسخگو باید باشد. حوزه امروز باید در ایجاد نظم جدید مشارکت کند. حوزه انقلابی دیروز آرمان گرا بود، شعاردهنده بود، توده ها را به سمت آرمان هایی به سمت اهدافی بسیج می کرد. این یک اقتضائی دارد و انقلابی گری در آن فضا یک ممیزه هایی دارد اما فضای امروز، فضای بعد از انقلاب، فضای تحقق آن آرمان هاست، فضای جامه عمل پوشاندن به آن شعارهاست، دیگر الان نمی شود شعار داد. اگر کسی به عنوان انقلابی الان شعار بدهد او دچار یک گسست تاریخی شده است او زمان شناس نیست او اقتضائات حوزه انقلابی امروز را نشناخته است به تعبیر دیگر اگر ممیزه حوزه انقلابی قبل از انقلاب، آرمان گرایی بود حوزه انقلابی امروز باید وجه دانشی اش را و وجه ایجابی اش را در خدمت به برآورده کردن نیازهای عینی نظام و نیازهای عینی جامعه پررنگ بکند. این یک نکته مهمی است.
نکته دیگر این است که در قبل از انقلاب حوزه انقلابی تلاش در پی ریزی یک گفتمان به نام گفتمان انقلاب اسلامی می کرد، یعنی یک نظام معنایی را شکل داد البته این نظام معنایی تماماً قبل از انقلاب شکل نگرفت آغازش قبل از انقلاب شروع شده بود با اندیشه های امام و شاگردان ایشان مثل مرحوم مطهری و شهید بهشتی و رهبر معظم انقلاب و مرحوم هاشمی رفسنجانی و دیگرانی که پیش قراول انقلاب بودند و حلقه فکری و عملیاتی دور حضرت امام را تشکیل می دادند. این جریان هسته اولیه ایجاد یک گفتمان را شکل داد. گفتمان انقلاب اسلامی که بعد از انقلاب، قوام بهتری پیدا کرد با کارهای نظری که صورت گرفت و پویشی که در حوزه های علمیه در شاخه های مختلف مطالعات سیاسی و مطالعات مربوط به انقلاب شکل گرفت ما الان دارای یک ظرفیت بزرگ، دارای یک امر معنایی قویم به اسم گفتمان انقلاب اسلامی هستیم یعنی بنده اگر بخواهم در بعد نظری و معنایی بگویم که بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی ایران چه بوده است؟ می گویم تکوین یک نظام معنایی به اسم گفتمان انقلاب اسلامی که از قضا قدرت اصلی نظام جمهوری اسلامی همین گفتمان انقلاب اسلامی است که به ما قدرت معنایی می دهد یعنی در کنار قدرت نظامی که داریم و پیشرفت های نظامی و سیاسی که ایجاد شده است برگ برنده اصلی جمهوری اسلامی قدرت معنایی اش است که این قدرت معنایی همان گفتمان انقلاب اسلامی است و رسالت حوزه امروز یعنی حوزه انقلابی امروز یکی از وظایف اصلی اش صیانت از این قدرت معنایی و گفتمان انقلاب اسلامی است. عزیزان بدون هیچ گونه تعارفی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، ما در حوزه مخالفینی در مقابل حرکت انقلابی حوزه داشتیم که مرحوم امام بارها این را گوشزد کردند به ویژه در منشور روحانیت که در حوزه قبل از انقلاب مخالفینی نسبت به این حوزه انقلابی و تمایل به حرکت انقلابی حوزه بوده است، الان هم وجود دارد منتهی می خواهم عرض کنم الان رسالت حوزه انقلابی در مقابل این مخالفتها صیانت از این گفتمان، موجه کردن این گفتمان، دفاع نظری قویم از این گفتمان و فائق آمدن بر شبهاتی است که بعضاً توسط همین کسانی که مخالف هستند (چه در داخل حوزه و چه در بیرون از حوزه)، این رسالت حوزه انقلابی است یعنی آبشخور حجمه به گفتمان انقلاب اسلامی فقط بیرون از حوزه نیست کانون های نظری و فکری، اتاق فکر هایی در بیرون از حوزه در جهان در محافل علمی مختلفی هجمه میکنند اما در درون حوزه هم ما مخالفین جدی داریم که دارند معناسازی می کنند دارند مفهوم سازی می کنند دارند مقابله می کنند لهذا یکی از ممیزه های حوزه انقلابی امروز صیانت از گفتمان انقلاب اسلامی است.
نکات زیاد دیگری یادداشت کردم اما چون وقت نیست یک نقطه پایانی را عرض می کنم و آن این است که انقلابی گری، حوزوی انقلابی بودن با سیاسی کاری، شعارزدگی و نان انقلاب را خوردن سازگار نیست. ما خیلی باید مواظب این نکته باشیم که بعضی از انقلاب و انقلابی گری و حوزوی انقلابی بودن را دارند مصادره می کنند. نگاه انحصارگرایانه دارند و به تعبیر بنده دچار یک عجب سیاسی و عجب انقلابی گری هستند که گویی فقط آنها و فقط نگاه آنها و فقط تصویر محدود آنها از انقلاب و انقلابی گری معیار و شاخص انقلابی بودن است دست بر قضا بنده تاکید بر این نکته می کنم با توجه به بار بسیار بزرگ مسئولیت انقلابی بودن در پس از استقرار نظام اسلامی چتر انقلابی بودن باید بسیار گسترده بر سر حوزویان گشوده شود، ما بار بسیار زیادی را باید حوزه متحمل بشود ما به لحاظ دانشی باید چرخه تولید دانش مورد نیاز نظام اسلامی در ابعاد مختلف را به حرکت در بیاوریم باید بار سنگین دفاع از گفتمان انقلاب اسلامی را به دوش بکشیم باید بار سنگین کمک به تحقق حکمرانی خوب و مطلوب را در نظام اسلامی به دوش بکشیم آیا با حذف یکدیگر با هجمه به یکدیگر و با از میان بردن بسیاری از نیروهایی که در دل علاقمند به انقلاب اسلامی و آرمان های انقلاب اسلامی هستند اما ممکن است سلیقه های سیاسی گوناگونی داشته باشند آیا به این هدف می رسیم؟ این یک هشدار جدی است که بنده به عنوان یک طلبه عرض می کنم که اگر نگاه ما به حوزه انقلابی، اگر با کمال واقع بینی مسئولیت های ملی و فراملی انقلاب اسلامی را متوجه باشیم آنگاه خواهیم دانست که باید به نحو حداکثری ظرفیت انقلابی بودن را در حوزه تعریف کنیم و به حرکت در بیاوریم تا انشاءالله موفق بشویم که آن گونه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) انتظار دارد از حوزه در ایفای نقش تاریخی خودش بتوانیم انجام وظیفه بکنیم و خلف صالحی برای بنیان گذار انقلاب اسلامی، امام راحل(رضوان الله تعالی) باشیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته